ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻼﻏﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ،
ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻏﻤﺎﻥ ﺗﺒﺮ ﺍﺳﺖ !
.
رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید
سرانجامش افتادن است !
سرسوزنی اگر مرا میخواست ، زمین و زمان را به هم
میدوختم !
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﻜﺴﺘﻢ
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﻟﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺳﻜﻮﺗﻢ
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ،
با کوچکترین حرفی میشکنم !
ﺍﺳﻤﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ؟
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﮐﻨﻢ . . .
یه روزی من بودم نفسش
ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش
رفت سراغ یه نفس تازه !!!
انگشتانم را فرو می برم در چشمانم …
این سد اگر فرو بریزد ، دنیا را آب خواهد برد …
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه اونم کسیه که داغونت کرده …
ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻏﻤﺎﻥ ﺗﺒﺮ ﺍﺳﺖ !
.
رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید
سرانجامش افتادن است !
سرسوزنی اگر مرا میخواست ، زمین و زمان را به هم
میدوختم !
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﻜﺴﺘﻢ
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﻟﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺳﻜﻮﺗﻢ
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ،
با کوچکترین حرفی میشکنم !
ﺍﺳﻤﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ؟
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﮐﻨﻢ . . .
یه روزی من بودم نفسش
ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش
رفت سراغ یه نفس تازه !!!
انگشتانم را فرو می برم در چشمانم …
این سد اگر فرو بریزد ، دنیا را آب خواهد برد …
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه اونم کسیه که داغونت کرده …
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.